اخبار و اطلاعات تخصصی حیوانات

زردتشت: پناه دادن به ماده سگ و مراقبت از توله هایش مانند پرورش و تربیت فرزندان انسان پر ارج ست!

اخبار و اطلاعات تخصصی حیوانات

زردتشت: پناه دادن به ماده سگ و مراقبت از توله هایش مانند پرورش و تربیت فرزندان انسان پر ارج ست!

اعتراض به یک سنت بی رحمانه و وحشیانه در اسپانیا

فعالان حقوق حیوانات مراسم سازمان یافته ای در اسپانیا برای اعتراض به یک سنت بی رحمانه و وحشیانه به نام bullfighting و حمایت از گاو نر معروف به نام flights ترتیب دادند. دراین مراسم تجمعی در لاس ونتاس مادرید یعنی همان محلی که سالانه این سنت وحشیانه انجام می شود ترتیب داده شد. معترضین با لباس زیر دراز کشیده و بدن خود را به خون مصنوعی آغشته کردند و به این شکل اعتراض خود را به مسئولین نشان دادند.
آنها امیدوارند که به این روش بتوانند مسئولان را متقاعد کنند که دیگر مردم اسپانیا از چنین سنت بی رحمانه و وحشیانه استقبال و حمایت نخواهند کرد.
یادآوری می شود که لاس ونتاس محلی است که تعداد زیادی از حوادث bullfighting در این محل انجام گرفته است. 

 








 

دوستی برای پتا

تصمیم گرفتم که یه همبازی برای پتا بیارم چون بیشتر مواقع خونه نیستم و دوست نداشتم پتا احساس تنهائی کنه.از طرفی عاشق گربه های هیمالین بودم و این شد که بالاخره بعد از مدتی جستجو آقا سورن رو پیدا کردم و ۳ اردیبهشت موقعی که دو ماه و ۱۴ روزش بود خریدم.تو این مدت هر بار که خواستم در مورد آقا سورن بنویسم کاری پیش اومد و نشد.برای همین این عضو جدید خونواده رو با کمی تاخیر خدمتتون معرفی میکنم. 

سورن متولد ۲۱ بهمنه (دقیقا یه هفته قبل از تولد من)   

سورن به خونه ما اومد اما نزدیک به یه هفته رفتار پتا بشدت باهاش خصمانه بود٬حتی پتا از دست منم عصبانی بود که چرا یه گربه دیگه رو به قلمروش آوردم اما بعد از مدتی کم کم بوجودش عادت کرده الان گاهی که پتا حوصله داشته باشه با هم بازی می کنن اما امان از روزی که پتا خانوم نخواد بازی کنه باز رفتارای تهاجمیش به سورن شروع میشه! 

پتا نسبت به زمانیکه تو خونه گربه دیگه ای نبود رفتارش تغییر کرده .اون موقع با من بازی میکرد و مهربونتر بود اما الان دیگه خیلی با من بازی نمیکنه و حساستر هم شده برای همین سعی میکنم بیشتر هواشو داشته باشم تا حس نکنه که سورن رو بیشتر از اون دوست دارم. 

تازه واردPeta٬

حدود یه ماهی میشه که یه گربه سیاه موبلند مهمون همیشگی حیاط خونه ما شده٬منم براش غذا میذارم و البته در طول روز هم خیلی باهاش بازی کردم و جالبه که اصلا هیچ علایمی از آلرژی طی این مدت در من ظاهر نشده! با دکترم صحبت کردم و توضیح دادم که وقتی ۵ ساله بودم و برای اولین بار گربه ای رو به خونه آوردیم من دچار یه حساسیت پوستی شدم و بعد از مراجعه به یه پزشک تشخیص٬حساسیت به موی گربه بود و از اون زمان تا الان هم من دیگه گربه ای نداشتم اما چطور ممکنه که تو این یه ماهی که این گربه اینجاست حساسیتی در من ایجاد نشده؟! جواب ساده بود٬دکتر با خونسردی گفت:یا تشخیص دکتر درست نبوده و تو تصادفا در اون دوره به خاطر مسئله دیگه ای دچار حساسیت شده بودی و یا اینکه حساسیت خفیف بوده و حساسیت های خفیف معمولا در دوران بزرگسالی از بین میرن٬در هر حال الان جای نگرانی نیست و می تونی گربه هم در خونه داشته باشی.........خبر خوشحال کننده ای بود٬برای منی که حدود سه هفته پیش دو تا بچه گربه رها شده در وضعیت نامناسبی رو پیدا کرده بودم و بعد از کلی جستجو در سایت پرشین پت تونستم براشون یه دایه پیدا کنم!یه دایه خیلی زیبای پرشین٬که به تازگی بچه خودشو از دست داده بود و دچار افسردگی شدیدی بود٬برای همین بچه گربه های بی مادرو به سرعت پذیرفت و بهشون شیر داد اما برای بچه گربه ها دیر شده بود و اونا مردن!! و از اون زمان کلی ناراحت بودم تا اینکه تصمیم گرفتم سرپرستی یه بچه گربه دیگه رو به عهده بگیرم و دوباره تو همون سایت پرشین پت در قسمت واگذاری ها این کوچولوی دوست داشتنی رو پیدا کردم٬ببینین چه مودب نشسته تا ازش عکس بگیرن!    

شخصی که این گربه رو پیدا کرده بود علی رغم همه مشکلاتی که گربه خودش با این تازه وارد داشت تا یه ماه ازش مراقبت کرد اما در نهایت این دو گربه با هم کنار نیومدن و مجبور به واگذاریش شد.نگاش کنین٬رنگبندیش مثل گوره خره٬اتفاقا می خواستم اسمش رو بذارم Zebra (گوره خر) اما یه کم پسرونه ست و صاحب قبلی پتا صداش می کرده٬منم دیدم به این اسم عادت کرده٬دارم با همین اسم صداش می کنم

 خوشبختانه دوره شیرخوارگی شو طی کرده و می تونه غذا بخوره و از این بابت نگرانی براش ندارم.باید تو هفته آینده ببرمش دکتر برای واکسن هاش.....

مخلوق پرمدعا

چند روزیه که خبر صادارت گربه ها از ایران به چین برای سرو کردن در رستورانها تو وبلاگ دوست خوبم ژاله داغه داغه.و دولت بهتر از همیشه راهی رو پیدا کرده برای پول به جیب زدن! احمق ها از گربه های بدبخت هم نمی گذرن و به بهونه انواع بیماریهای قابل انتقال از گربه عزمشون رو جزم کردن برای منقرض کردن مشهورترین و محبوب ترین نژاد گربه دنیا ! شاید گربه خیابانی ما ظاهر همون پرشین کت معروف رو نداشته باشه اما همین گربه های به ظاهر بی نژاد هم طرفداران زیادی در سرتاسر اروپا دارن.حوونای نگون بختی که هر روز از کنارشون می گذریم و اگه در نزدیکیمون باشن یه لگد هم نثارش می کنیم! آخه ما انسانیم٬تنها حیوان متکلم و دارای عقل٬ باید یه جوری برتری خودمون رو نشون بدیم٬حیوونا باید حساب کار دستشون بیاد که ما اشرف مخلوقات٬صاحب کل دنیائیم و اگه دلمون بخواد فقط بخش کوچیکی از اون رو حاضریم با اونا تقسیم کنیم.اونم نه به خاطر اینکه براشون به عنوان مخلوقات خدا ارزش قائلیم بلکه به این خاطر که قصد داریم از گوشت و پوست و موشون استفاده کنیم٬پس اونا موقتا اجازه دارن در زندانهائی که براشون ساختیم زندگی کنن تا زمان پروار شدن! من نمی دونم چه جوریه که حیوونا موقع خوردن انواع و اقسام پروتئین و ویتامین رو دارن و خیلی هم سودمندن اما اگه قرار باشه به عنوان مخلوقات خدا حق حیات داشته باشن منبع آلودگی و شیوع بیماری های ناشناخته و کشنده میشن و باید کشته بشن؟

دارم بدجور از آدم بودنم خجالت می کشم و با افتخار هم میگم گذروندن وقت با حیوونا برام خیلی لذتبخش تر از وقت گذرونی با همجنسای خودمه٬اصلا هم ککم نمی گذره تو به عنوان همنوعم منو به خاطر این موضوع به سخره بگیری٬در واقع این توئی که باید خجالت بکشی بس که بد بودی همنوعانت هم حاضر به معاشرت با تو نیستن٬من جز رفتار زشت از تو چیز دیگه ای یاد نگرفتم٬تو زشت ترین فحشها رو به من یاد دادی٬تو دروغ گفتن و حسادت رو به من یاد دادی٬تو توحش رو به من یاد دادی اما من از حیوونا جز صفات خوب چیز دیگه ای ندیدم٬اینه که اونا رو ترجیح میدم پس خجالت بکش!من و بسیاری از من ها از انسانها فاصله می گیریم چون از انسانیت دور شدن....بازم بگم؟خجالت نکشیدی از همون موجودی که بهش میگی بی عقل و شعور؟شعورش خیلی بیشتر از توئه٬اونقد که اگه فقط مدت کوتاهی بهشون نزدیک بشی بهترین درسهای زندگی رو ازشون می گیری٬همه صفات خوب انسانی که همه ادیان ما رو به داشتنشون تشویق کردن رو در اونا می بینی٬دارم فکر می کنم خوبه که مذاهب ما رو از داشتن صفات بد بر حذر داشتن و اما ما انگار از هر چی منع بشیم اصرار بیشتری به انجامش داریم٬حتی بشارت بهشت هم کمکی به خوب بودن ما انسانها نکرده......  

تو اونقد ترسوئی که حتی مسئولیت رفتارای زشتت رو هم به عهده نمی گیری و همه صفات شیطانیت رو به حیوونا نسبت میدی٬مثلا وقتی کسی عصبانیه٬می گی مثل سگ پاچه می گیره یا آدم بی شعور و منطق رو خر خطاب می کنی و............

خجالت نمی کشی که حیوونا از تو خیلی آدم ترن؟یه نگاهی به دنیای قشنگشون بنداز٬تا به حال دیدی گروهی از اونا با گروه دیگه ای فقط از سر خودخواهی و نشون دادن برتری بجنگن؟تا به حال دیدی گروهی تصمیم به نابود کردن گروهی دیگه بگیرن به جرم ضعیف تر بودن؟اونا نمی جنگن فقط بعضی از اونا برای تامین نیازهاشون٬فقط تامین نیازها٬نه بیشتر٬شکار می کنن.شکارچی و قاتل خیلی با هم فرق دارن اما تو احمقی و نمی فهمی.شاید به خاطر همین مقایسه احمقانه ست که برای نشون دادن برتریت می جنگی و می کشی و افتخار هم می کنی٬اونم چی٬یه برتری خیالی! وگرنه هیچ انسانی نسبت به دیگری برتری نداره٬این توئی که با تبصره های مسخره ات مثل رنگ پوست و مذهب آدما رو دسته بندی کردی

موقع بهره مندی از طبیعت خودمون رو با حیوونا هم سطح می دونیم٬به بچه هامون که به خاطر فطرت پاکشون تمایلی به آزار دیگر موجودات ندارن٬می گیم ببین شیر جنگل هم گوشت می خوره ما هم مثل اونا به گوشت نیاز داریم٬پس باید گوسفند رو پخ پخ کنیم! اونقد خودخواه و وحشی هستیم که حتی چشم دیدن فطرتهای پاک رو نداریم و اونا رو هم وادار به کشتن و خوردن سایر موجودات می کنیم.ما خودمون رو درنده می کنیم٬هر نسلی نسل بعد از خودش رو درنده تر تربیت می کنه و جالبه خودمون رو عاشق حیوانات هم می دونیم٬اگه عاشق حیواناتی اگه برای همه مخلوقات خدا ارزش قائلی چجوریه که سگت رو بغل می کنی اما گاو و گوسفند رو سر میبری؟سگت رو هم بخور! نخند٬روزی این کارو هم می کنی٬مثل همه آدمای خاور دور که هر جنبنده ای رو به شکل استیک متحرک می بینن

جالبه وقتی یه نفر میاد میگه اونا هم مثل ما حق حیات دارن یه وحشی بلندگو دست میگیره که ما با اونا فرق داریم! چطوره موقع شکم چرونی هیچ فرقی نداری و به اندازه یه حیوون شکارچی٬وحشی و خونخواری اما مواقعی که به ضررته موجود با عقل و شعور میشی و حقوق بیشتر می خوای؟همه زیستگاهاشون رو نابود کردی و تعداد زیادی از اونا رو فقط به خاطر پوسیت زیباشون شکار کردی تا کفپوش سالن پذیرائیت باشه و........دیگه چه می خوای باهاشون بکنی که فکر می کنی نکردی؟خجالت بکش٬فکر می کنم خدا از دادن توانائی سخنگوئی به تو بدجور پشیمون شده٬چون تو با همین زبون یه مثقالی داری همه چیز رو نابود می کنی٬فراموش نکن طبق فرموده پروردگار تو هم یک حیوانی که فقط قدرت حرف زدن داری٬حیوانی که فرشته ها به اشتباه بهش تعظیم کردن چون واقعا لیاقتشو نداری٬راستی فراموش نکن طوطی هم حرف میزنه پس تو حتی در این مورد هم با حیوونا دیگه فرقی نداری٬تو فقط یه حیوون مخرب و پرمدعائی! 

 

یاد بگیر٬حتی در بندِ تو هم عاشق ست و سرشار از محبت! 

از باغ وحش ارم تا باغ وحش وین!

اردیبهشت امسال بعد از حدود ده دوازده سال به باغ وحش ارم رفتم٬قبل از رسیدن تصورم بر این بود که وضعیتش باید خیلی بهتر از سالهای قبل شده باشه اما همه تصوراتم در فاصله چندصد متری باغ وحش تغییر کرد.بوی گند و غیر قابل تحمل کاملا نشاندهنده رسیدگی و دلسوزی بی وقفه مسئولین بود! از خودم می پرسیدم الان که هنوز هوا کمی سرده این بو از فاصله چندصد متری حس میشه در تابستون وضع چطور خواهد بود؟

حیوانات داخل باغ وحش دست هیچ بازدیدکننده ای رو در مقابل تعارف انواع و اقسام تنقلات رد نمی کردن و همین مسئله گرسنه بودن اونا رو اثبات میکرد.همه حیوانات حتی حیوانات بزرگ وحشی در قفسهای کوچک و بسیار کثیف نگهداری میشدند و کف قفسها آسفالت یا سیمان بود!!!یه گربه ایرانی با عفونت چشمی حاد در باغ وحش و در یه قفس خیلی کوچیک به چشم میخورد!!!!حیوان خانگی در باغ وحش!!!بسیاری از بازدیدکنندگان هم که احساس بامزه بودن داشتن از هر راهی برای آزار حیوانات استفاده می کردن و بقیه احمقها هم که انگار تو سیرک هستن به جای اعتراض میخندیدن!من نمیدونم تو باغ وحش ارم چیزی به عنوان نگهبان وجود نداره؟  

یه سوال بزرگ برام پیش میاد که آیا اصلا ما حق داریم این حیوانات رو از زیستگاه طبیعی خودشون به باغ وحشها منتقل کنیم؟و اگه این حق رو به خودمون میدیم آیا نباید حداقل سعی کنیم طراحی محل زندگی حیوانات در باغ وحش تا حدودی شبیه به زیستگاه طبیعیشون باشه؟کاری که در جوامع پیشرفته می کنن.و برای هر گروه از حیوانات محوطه وسیعی رو در نظر گرفتن و با حوضچه های مصنوعی و چمن و درختکاری سعی کردن حدالامکان محیط مناسبی برای زندگی حیوانات در بند فراهم کنن که البته من فکر می کنم این کار هم صحیح نیست اگه ما دوست داریم حیوانات وحشی رو از نزدیک ببینیم بهتره که اونا رو به پارکهای حفاظت شده منتقل کنیم نه باغ وحش.متاسفانه چون هزینه اداره این پارکها بسیار بالاست و همچنین کنترل امنیت بازدیدکنندگان گاها ناممکن و احتمال بروز حوادث در این پارکها همیشه وجود داره اینه که هنوز هیچ کشوری تمایلی برای برچیده شدن کامل باغ وحش و انتقال کامل حیوانات به این پارکها نداره....البته خوشبختانه تعداد این پارکها در اروپا و امریکا رو به افزایشه و شما در این محیط لذت بیشتری از دیدن حیوانان میبرین چون بدون هیچ قفس و حائلی حیوانات در نزدیکی شما حضور دارن.حتی گاها به خوراکی های شما ناخنک میزنن!شما هم اگه به هشدارهای تابلوها توجه کنین و فاصله تون رو از حیوانات وحشی حفظ کنین هیچ مشکلی براتون پیش نمیاد ضمن اینکه هیجان ملاقات گربه سانان بزرگ رو از نزدیک هرگز از یاد نخواهید برد.

باغ وحش وین در کشور اتریش یکی از محبوبترین باغ وحشهای منه٬یه باغ وحش تمیز و بزرگ که مسئولینش واقعا عاشق حیوانات هستن و به نظرم حیوانات هم در اینجا شاد و راضی.وقتی ۷ ساله بودم باغ وحش لندن رو هم دیدم اون زمان می گفتن که این باغ وحش بزرگترین باغ وحش دنیاست نمی دونم هنوز هم همین طوره یا نه؟

این فسقلی هم اواخر سال ۲۰۰۷ در باغ وحش وین به دنیا اومد و باعث خوشحالی همه شد!

وقتی یاسها لبخند میزنند شب بوها گل میدهند!

من همون قد که عاشق حیوونا هستم گیاهان رو هم دوست دارم٬یادش به خیر تو خونه بابا یه پاسیو بزرگ داشتیم و بابا هم که عاشق گل و گیاه٬کافیه یه وجب خاک پیدا کنه تبدیلش میکنه به گلستان.ماشالله دستش هم خوبه اگه یه چوب خشک هم تو خاک بزنه فردا مثل لوبیا سحر آمیز سبز میشه(البته با کمی اغراق)

متاسفانه خونه های جدید معمولا پاسیو نداره اما من خوش شانس بودم که طبقه اول هستم و تنها آپارتمانی هم که به حیاط راه داره آپارتمان منه٬هرچند من همسایه های بی ذوقی دارم و اونا کل حیاط رو کاشی کردن تا ماشینای بیشتری بتونن پارک کنن اما من یه حیاط اختصاصی دارم که کمی هم با حیاط اصلی اختلاف سطح داره٬اینه که می تونم چند تا گلدون داشته باشم ظاهرا تنها بخشه حیاطه که همسایه ها نمی تونن ماشینی توش پارک کنن.

یه یاس خونه بابا بود که من عاشقشم٬از زمانیکه یادم میاد داشتیمش٬خیلی پیره و بابا داد به من٬دو تا گلدون شب بو و کوکب و شمعدونی هم برام خریده و خودم هم که عاشق کاکتوسم و یه عالمه دارم در اندازه های خیلی بزرگ.اما امسال تابستو هوا خیلی گرمه و گل شب بوی من برگاش سبز مایل به زرد شده بود و من احساس کردم به خاطر آفتاب شدیده مخصوصا وقتی دیدم اصلا گل نمیده٬اینه که الان دو هفته ایه که صبحها تا زمانیکه آفتاب خیلی شدید روشون رو با یه پارچه نازک می پوشونم٬برگاش سبز سبز شده و بالاخره گل داده.کلی ذوق کردم وقتی دیشب دیدم گلاش باز شدن البته هنوز عطرش خیلی زیاد نیست چون همه گلا کوچیکن و هم کم.

اما خیلی خوشحالم که گلای شب بو هم کنار گلای یاسم دارن رشد میکنن.

تازه هفته پیش دو مدل مختلف کاکتوس رو هم خودم پیوند زدم و تا این لحظه که حالشون خوبه ظاهرا پیوند گرفته.اونقد خوشگلن.پیوندتان مبارک